محسن حیدری سلطانآبادی؛ اورنگ تاکی؛ شمساله عبدالهپور
چکیده
از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر عملکرد پیازکنهای میلهای، شکل مقطع میله و نسبت سرعت محیطی آن به سرعت پیشروی (شاخص سینماتیکی) است. در این تحقیق نقش این عوامل بر عملکرد یک پیازکن میلهای که با تراکتور MF 285 راهاندازی میشود، بررسی شده است. به این منظور در یک طرح اسپلیت بلوک در قالب بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار، ...
بیشتر
از مهمترین عوامل تأثیرگذار بر عملکرد پیازکنهای میلهای، شکل مقطع میله و نسبت سرعت محیطی آن به سرعت پیشروی (شاخص سینماتیکی) است. در این تحقیق نقش این عوامل بر عملکرد یک پیازکن میلهای که با تراکتور MF 285 راهاندازی میشود، بررسی شده است. به این منظور در یک طرح اسپلیت بلوک در قالب بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار، میلۀ پیازکن با سه مقطع گرد، ششگوش و چهارگوش و شاخص سینماتیکی میله در پنج مقدار 16/0، 1، 15/1، 30/1 و 44/1 تغییر داده شد. در این آزمایشها مقدار نیرو و توان کششی لازم جهت حرکت میله و مجموع دستگاه پیازکن (نیرو و توان کششی کل)، گشتاور و توان چرخشی مورد نیاز میله برای چرخش در خاک، مجموع توان کل لازم برای کارکرد پیازکن و درصد آسیبهای وارد بر محصول برداشت شده تعیین شد. نتایج اندازهگیریها نشان میدهد که شکل میله تأثیری بر مقدار نیرو و توان کششی کل (با متوسط 10571 نیوتن و 5285 وات) و درصد آسیبهای وارد بر پیاز (با متوسط 98/1 درصد) ندارد در حالیکه بیشترین گشتاور و توان چرخشی (64 نیوتن متر و 2394 وات) در میلۀ چهارگوش ثبت شده است. بیشترین مقدار نیرو و توان کششی (7/12018 نیوتن و 3/6009 وات) در شاخص 16/0 و کمترین مقدار آن (2/9645 نیوتن و 6/4822 وات) در شاخص 15/1 به دست آمد. همچنین بیشترین گشتاور و توان چرخشی مورد نیاز (85 نیوتن متر و 8/3327 وات) به ترتیب در شاخص 16/0 و 44/1 و هر دو با میلۀ چهارگوش دیده میشود. شاخص 15/1 از نظر کمینه بودن دو عامل آسیبهای وارد بر پیاز (با اولویت بیشتر) و توان کل مورد نیاز پیازکن، مناسبتر از سایر شاخصها تشخیص داده شد. با توجه به نتایج این تحقیق توصیه میشود که برای برداشت پیاز در زمینهای سخت از میلۀ چهارگوش (به علت نفوذ آسانتر در خاک) با شاخص سینماتیک 15/1 و در زمینهای نرم از میلۀ گرد با شاخص سینماتیک 15/1 استفاده شود. در این شرایط، توان کل لازم برای کارکرد پیازکن در حدود 5/3 تا 8/3 کیلو وات به ازای هر متر عرض کار پیازکن خواهد بود.
اورنگ تاکی؛ اردشیر اسدی
چکیده
الگوی کشت پیاز در مناطق عمدة پیازکاری ایران به صورت پخشی (درهم) است و تمامی عملیات زراعی شامل وجین و برداشت با نیروی انسانی انجام میگیرد به طوریکه تنها برای کندن پیاز، چهل کارگر روز در هکتار مورد نیاز خواهد بود. استفاده از ماشینهای عقبسوار تنها در صورتی امکانپذیر است که محل تردد چرخهای تراکتور به اندازه حداقل چهل سانتیمتر ...
بیشتر
الگوی کشت پیاز در مناطق عمدة پیازکاری ایران به صورت پخشی (درهم) است و تمامی عملیات زراعی شامل وجین و برداشت با نیروی انسانی انجام میگیرد به طوریکه تنها برای کندن پیاز، چهل کارگر روز در هکتار مورد نیاز خواهد بود. استفاده از ماشینهای عقبسوار تنها در صورتی امکانپذیر است که محل تردد چرخهای تراکتور به اندازه حداقل چهل سانتیمتر خالی از محصول باشد. این امر به رها شدن 20 درصد مساحت زمین منجر شده و کاهش عملکرد محصول را به دنبال دارد. در تحقیق حاضر، امکان استفاده از ادوات جلوسوار برای کندن و ردیف کردن کل سوخهای نواری معادل عرض اتکای تراکتور یا برای کندن و ردیف کردن سوخهایی که فقط در جلوی چرخها قرار میگیرند، بررسی گردید. تیمارهای مورد ارزیابی شامل نصب یک پیازکن میلهای در جلوی تراکتور و اضافه کردن ضمایمی برای کنار زدن سوخهای قرار گرفته در جلوی چرخهای تراکتورو نصب پیازکن میلهای در عقب تراکتور به همراه استفاده از ادوات جویچهکن (برگرداندار یا بشقابی) در جلوی تراکتور برای برداشت و کنارریزی محصول از محل عبور چرخهای تراکتور بود. اثر تیمارها بر افت کمی و کیفی محصول در مزرعه کاشته شده با الگوی پخشی در دو حالت سرزنی شده و سرزنی نشده مقایسه شد. بررسیهای اولیه روی کارایی پیازکن میلهای نشان میدهد که در حالت جلوسوار، غیریکنواختی عمق کار به علت فقدان سامانة کنترل خودکار کشش در جلوی تراکتور در مقایسه با حالت عقبسوار، بیشتر است و احتمال وارد آمدن صدمات مکانیکی به سوخها را افزایش میدهد. در این حالت، درصد سوخهایی که آسیبهای مکانیکی سطحی به آنها وارد میشود در حدود 8 درصد کل محصول برآورد شد. عدم فرمانپذیری مطلوب تراکتور و لغزش بالای چرخهای آن نیز از دیگر مشکلات استفاده از ماشین در حالت جلوسوار است. بنابراین، نصب پیازکن در عقب تراکتور و استفاده از دو عامل خاکورز در جلوی چرخهای تراکتور برای کندن و ردیف کردن سوخهای قرار گرفته در جلوی چرخها تنها راه عملی در نظر گرفته شد. در این ترکیب، تأمین یکنواختی عمق کار جویچهکنها، که به صورت جلوسوار به تراکتور متصل میشوند، بدون وجود سامانة کنترل خودکار عمق برای نوع برگرداندار بسیار دشوار است و راننده به دفعات مجبور به تغییر وضعیت اهرم هیدرولیک برای برقراری یکنواختی در عمق کار کنارزن خواهد بود. در استفاده از این نوع کنارزن ضرورت وجود چنین سامانهای اجتنابناپذیر است. کنارزن نوع بشقابی بدون نیاز به سامانة کنترل خودکار هیدرولیکی قابلیت کار در عمق یکنواخت را داراست و فرمانپذیری و لغزش چرخهای تراکتور را نیز در حد قابل قبول تأمین میکند. مقایسة این دو نوع کنارزن در برداشت محصول نشان میدهد که از نظر سهولت کاربری و آسیبهای سطحی وارد بر سوخها نیز نوع بشقابی بر نوع برگرداندار برتری دارد، اما لبة برنده آن در محل ورود به خاک حدود 4 درصد از سوخها را در الگوی پخشی برش میدهد. در صورت تغییر الگوی کشت از پخشی به خطی متراکم، میتوان با استفاده از جویچهکن بشقابی سوخهای محل عبور چرخها را کند و به نوار بین آنها هدایت کرد.